۱۳۸۹ بهمن ۱۹, سه‌شنبه

مادر حسن جولانی: تلفن زد و گفت به دادم برسید

حسن جولانی نابغه ریاضی و شاگرد اول دانشکده ریاضی دانشگاه تهران که تاکنون ١٢ مقاله بین المللی نوشته است، از روز یازدهم آبان ماه امسال که توسط ماموران لباس شخصی ربوده شده، پس از گذشت بیش از سه ماه هنوز اطلاعی از وضعیت ومحل نگهداری وی در دست نیست.
مادر این دانشجوی نمونه با گریه و فریاد دادخواهی می گوید: " خبری از پسرم ندارم، نمی دانم درکجا زندانی است. در جلوی دانشگاه گرفتندش وچشمهاش را بستند و بردند. بعد لختش کرده بودند و آب سرد رویش ریخته بودند. یکبار تماس گرفت و گفت نمی داند کجاست و فقط تکرار می کرد "به داد من برسید، به داد من برسید." ای خدا با بچه ام چه کردند؟ خدایا به داد ما برس!"

گفتنی است، حسن جولانی که از ۴ دانشگاه برتر ریاضی جهان دعوت نامه دارد، پیش از این یک بار در تاریخ ۱۶ آذر سال ۸۸ دستگیر و بعداز ۴ ماه آزاد شده بود. وی بارها از طرف وزارت اطلاعات مورد تهدید وآزار قرار گرفته، بطوریکه مانع او برای ادامه تحصیل در رشته دکترای ریاضی شدند.

به همین مناسبت "جرس" با مادر حسن جولانی در خصوص بی خبری از وضعیت فرزندش به گفتگو نشست که این گفتگو بارها به علت گریه و فریاد مظلومیت این مادر قطع شد.

متن این گفتگو در پی می آید:
خانم جولانی لطفا در خصوص آخرین اطلاعی که از فرزندتان دارید صحبت بفرمایید.
خبری ندارم، نمی دانم درکجا زندانی است. از جلوی در انشگاه که گرفته بودنش وچشمهاش را بسته بودند و بردند. بعد لختش کرده بودند و آب سرد روش ریخته بودند. نمی دانم الان بچه ام کجاست؟
خدایا بداد ما برس!


الان چه مدتی است که از فرزندتان خبر ندارید؟
الان سه ماه می شود. پارسال هم او را گرفته بودند که ضامن گذاشتیم و آزاد شد. سه ماه پیش دوباره نمی دانم از طرف سپاه یا کجا گرفتندش و لختش کردند و آب سرد روش ریختند. بچه من نابغه ریاضی محض است الان چرا باید با او این کارها را بکنند؟ خانواده ما درستکار هستند کسی را اذیت نکردند پس چرا این جور می کنند؟ بچه من که داشت درس می خواند و سرش توی لاک خودش بود. بچه ام از زمان مدرسه تا آخر دانشگاه، همیشه شاگرد ممتاز بود و بهترین نمره ها را داشته، چرا باید زجر این بچه ها را ببینیم؟ این پاداشش است؟ خدایا بچه ام را به تو می سپارم. من نگران بچه ام هستم، چه کار کنم؟ کجا برم؟
یا امام رضای غریب کمکم کن!

برای پیگیری به کجاها مراجعه کرده اید؟
جایی را بلد نیستم پدرش هم مریض شده و از نگرانی حسن مریض شده است. من هم مواظب او هستم. به کجا بروم؟ کسی جوابم را نمی دهد...(به علت اشک و آه جملات ناتمام ماند)
خدایا تو کمکم کن!
به قرآن قسم، اینقدر برای دانشگاه این بچه خرج کرده بودیم و الان هم زیر بار قرض هستیم و با سختی تمام هزینه هایش را می دادیم چون درس خوان و با استعداد بود.

الان در زندان اوین هستند؟
فکر نکنم چون در این مدت یکبار تماس گرفت و گفت نمی داند کجاست و فقط تکرار می کرد "به داد من برسید، به داد من برسید." ای خدا با بچه ام چه کردند؟ خدایا به داد ما برس!
بچه من شبانه روز درس می خواند. تو دانشگاه تبریز نمونه بود همه تعریف و تمجیدش می کردند. بچه ام پشت تلفن کمک می خواست بعد هم قطع شد. یک شماره ای افتاده بود هر چه آن شماره را می گیرم کسی جواب نمی دهد. دوستاش به من زنگ زدند گفتند پسرت را در تلویزیون نشان دادند من ندیدم. نمی دانم الان کجاست و چه کارش کرده اند؟

فرزندتان چند سال دارد و از خصوصیات اخلاقی اش برای ما بگویید؟
بیست و شش سالش است. همیشه درس می خواند معدلش همیشه نوزده بود. چندین مقاله علمی داده بود. تمام استادها در تبریز می گفتند عجب بچه نابغه ای داری! حتی بچه ام برای دکترای ریاضی محض قبول شد. اما نگذاشتند وارد دانشگاه شود. بعد هم از خارج دعوتش کردند برود برای ادامه تحصیل اما قبول نکرد.
تمام زندگی ام را خرج این بچه کردم، نابغه بود. یا امام حسین به داد بچه ام برس.

هر صحبتی با مسئولین قضایی دارید بفرمایید.
بچه من کاری نکرده بود. چرا لختش کردند و رویش آب ریختند؟ چرا سرش را بستند و بردند؟ الان کجاست؟ من و پدرش بیماریم. جواب ما را بدهند که بچه مان کجاست؟ از نگرانی، شب و روز نداریم.
من و پدرش روز به روز داریم از بین می رویم نگرانیم، ترابخدا بگویید بچه امان کجاست؟

هیچ نظری موجود نیست: