کمیته دانشجویی دفاع از زندانیان سیاسی: در پی یورش نیروهای امنیتی جمهوری اسلامی به منزل تقی رحمانی و بازداشت غیرقانونی این روزنامهنگار، نویسنده و فعال سیاسی عضو شورای فعالان ملی مذهبی، نرگس محمدی همسر تقی رحمانی طی نامه ای سرگشاده به عباس جعفری دولت آبادی دادستان عمومی و انقلاب تهران، نسبت به این اقدام ماموران امنیتی که بدون ارائه هیچگونه حکم بازداشت و تفتیشی صورت گرفته است شکایت کرد.
به نام خداوندی که رحمت او وسیع و دائم است بر همه بندگان
جناب آقای جعفری دولت آبادی دادستان محترم تهران
با سلام و احترام
اینجانب نرگس محمدی همسر تقی رحمانی این شکوائیه را خدمت حضرت عالی مینویسم و درخواست رسیدگی عاجل دارم.
شب گذشته، ساعت 20:30 صدای زنگ منزل به صدا درآمد. سؤال کردم کیستید؟ گفتند با آقای رحمانی کار داریم. سری چرخاندم و تقی را صدا کردم. تقی در منزل نبود. گفتم نیست و آیفون را گذاشتم. من هم مشغول کار فرزندان کوچک 4 سالهام بودم تا آماده خواب شوند. در را باز نکردم و کارهایم را ادامه دادم.
من در وسط هال کنار دو کودکم بودم و با آنها صحبت میکردم که ناگهان در حدود 2 متری خود 5-4 مرد با لباس شخصی را دیدم. آنچنان شوکه شده بودم که قادر به حرکت نبودم. زبانم بند آمده بود. من بیمار هستم. و روزی 18 عدد قرص میخورم و تحت مراقبت پزشکان مغز و اعصاب و اعصاب و روان و ریه هستم. بیماری دیگری هم دارم که میبایست عمل جراحی شوم. دست و پاهایم بر اثر ضعفی که کردم سست شد و روی پاهایم لغزیدم. در را گرفتم تا زمین نخورم، اما دستانم سست و بیجان شد. گفتم شما کی هستید و چرا بدون اجازه وارد خانه شدید. از ترس نمیتوانستم تکان بخورم. پلههای خانه ما مستقیم وارد هال میشود و آنها در ورودی کوچه را با دیلم شکسته بودند و 2 در ورودی دیگر را باز کرده بودند و بدون حتی یک یا الله یا صدایی آرام و بیصدا از پلهها بالا آمده بودند و من یک باره با دیدن چهره مردان ناشناس و در حالی که لباس نامناسبی بر تن داشتم و روسری بر سر نداشتم و آماده خواب بودم، زبانم بند آمده بود. در مقابلشان ایستادم و علی و کیانا، بچههای مظلوم و بیپناهم را به آغوش کشیدم تا نترسند. آنها مرتب از من میپرسیدند اینها دزدند؟ بعد از جر و بحث که در منزل من چه میکنید و من روسری ندارم، در مقابلم ایستادند و اجازه دادند تا بروم شال بردارم.